اس ام اس گلایه و شکایتجنگل جانم را به آتش میکشانى با چشمهایت
وقتى که چشمانت را مى بندى و باز بر من خیره میشوى
خاکستر میشود تمام دلواپسى هایم
اس ام اس گلایه و شکایتمرا کجا صدقه کرده ای که
مدام بلای بی تو بودن سرم میاد
اس ام اس گلایه و شکایتهمه گفتند
بخشش از بزرگان است، من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
اس ام اس گلایه و شکایتجز یاد خودت هیچ خیالی به سری نیست
از سر نرود فکر تو چون مختصری نیست
آنگونه مرا کرده دو چشمان تو جادو
کز خود شده ام بیخود و از من اثری نیست
اس ام اس گلایه و شکایتنمیدانم نهان از من چه نیکی کرده ای با دل
که چون غافل شوم از آن ، دوان سوی تو می آید
اس ام اس گلایه و شکایتچه زخم هایى بر دلم خورد تا یاد گرفتم
هیچ نوازشى
بى درد نیست …
اس ام اس گلایه و شکایتمداد به دست میگیرم صفحه ی سفید کاغذ
می خواهم از تو نقشی بکشم
چشم ؛ چشم دو ابرو … تا همین جا کافی ست
می نشینم سیر نگاهـت میکنم !
اس ام اس گلایه و شکایتصفای دلت را
به رخ آسمان میکشم تا به زیبایی مهتابش ننازد
اس ام اس گلایه و شکایتصدای قلب نیست صداس پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی است کمی خسته شوی
کافی است کمی بایستی…
اس ام اس گلایه و شکایت“رسیدن”
چیزی را درست نمی کند
وقتی قرار نیست پا به پایم بیایی !
اس ام اس گلایه و شکایت