چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز , روز میلاد تو
چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟ و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمینو با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه
برای کسی که هیچ وقت نتونستی کنارش باشی امید سالهای از دست رفته ام ، امید روزهای بی کسی ام تولدت هر سال بی تو آغازی است برای عاشق تر ماندنم ، بی تو اما در دلم با تو بودن را جشن میگیرم و ساده میگویم : حس بودن دوباره ات مبارک . . .